بالون

وبلاگ رسمی انتشارات بالون

نشریه بالون
کمیک فارسی
آخرین نظرات
  • ۹ ارديبهشت ۰۱، ۱۱:۲۳ - محمدامین
    زیبا
  • ۴ آذر ۹۸، ۱۴:۱۶ - محمد صدرا عبدالعلی زاده
    عالی
دوستان ما
  • ۱
  • ۰

مصونیت دیپلماتیک

مصونیت دیپلماتیک

به نام خدا

مصونیت دیپلماتیک

نویسنده:رابرت‌شکلی

مترجم:محمدارشیا

 او گفت وی جاویدان نیست؛اما هیچکس قادر به کشتن وی نیست. کنون،اگر زمین جای آزادی برای زندگی بود او بیش از این ها مرده بود.

به سمت حاضرین پیش آمد ، سفیر دستی تکان داد،آن ها به او آرتمان ویژه ای در وزارت خارجه داده بودند."لطفا بنشینید"

سرهنگ کرکی صندلی را پذیرفت ، سعی کرد فردی را که در تمام مسیر واشنگتن مشغول جویدن ناخن هایش بود را بررسی کند.سفیر او را همچون تهدید مینگریست.او مردی بود با قد متوسط و اندامی لاغر،باکت وشلوار راه‌راهِ پشمیِ خرمایی رنگ که وزارت امور خارجه به او داده بود.چهره اش هوشمندانه به نظر میرسید،ریز نقش و گوشه گیر.

کرکی اندیشید:"انسان برابر  است با انسان" مطالعه آلین با بلیک،چشمان بی احساس او.

سفیر باخنده پرسید:"خدمتی از من ساخته است؟"

کرکی پاسخ داد"رئیس جمهور مرا برای مطالعه پرونده شما اجیر کرده،من مشغول مطالعه گزارش پروفسور دریگ هستم."او به دانشمند بغل دست وی اشاره کرد و سپس ادمه داد"اما من شخصا میخواهم همه چیز را بشنوم"

آلین سیگارش را روشن کرد و گفت :"البته!"او سعی میکرد وانمود کند که از این درخواست خوشحال است؛ که تفکر کرکی برایش جالب بوده است.در همان هفته فرود آمده بود و دانشمند مهمی در کشور شده بود.

مصونیت دیپلماتیک

کرکی به خودش یادآوری کرد که باید در هنگام تنگنا با ارتش تماس بگیرند.او پشت صندلی خود نشست ،بیخیال دو دست خود را در جیبهایش فرو کرد و دست راست خود را ته قنداق یک اسلحه 45. قرار داد.

ادامه دارد...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی